۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجتبی کلانتری» ثبت شده است

جایگاه و ارزش صبر







«صَبر» در لغت به معنای شکیبایی،[1] حفظ نفس از اضطراب و سکون و آرامش یافتن آن است.[2]

علمای اخلاق نیز تعاریف متعددی برای صبر آورده اند که استاد ارجمند اخلاق،  علامه محمد مهدی نراقی (رِضوانُ الله تعالی علیه ) در کتاب ارزشمند جامع السعادات صبر را چنین بیان نموده است: «صبر یعنی ثبات و آرامش نفس در سختی‌ها و بلاها و مصائب، و پایدارى و مقاومت در برابر آنها، به طورى که از گشادگى خاطر و شادى و آرامشى که پیش از آن حوادث داشت بیرون نرود، و زبان خود را از شکایت و اعضای خود را از حرکات ناهنجار نگاه دارد.»[3]  

قرآن کریم در آیات متعددی اهل ایمان را به صبر و شکیبائی فرمان داده و در آیه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا استَعینوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! »[4] از اهل ایمان می خواهد[امر] که از صبر یاری و کمک بجویند و در انتهای آیه می فرماید:  «إِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرینَ؛ (زیرا) خداوند با صابران است.»[5] و در آیه ای دیگر می فرماید: «وَ اللهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ؛خداوند صابران را دوست دارد»[6] پس در نتیجه با توجه به صراحت این آیات؛ یاری و محبت خداوند شامل صابرین خواهد بود.

در احادیث ائمه معصوم (علیهم السلام) نیز به طور گسترده فواید و جایگاه صبر بیان شده است، امام صادق (علیه السلام) در حدیثی در بابت ارزش صبر می فرماید: «صبر نسبت به ایمان مانند سر است در مقابل تن، تن بى‏ سر بقایى ندارد و ایمان بدون صبر نیز، ارزشى نخواهد داشت.»[7]

با توجه به ارزش صبر که به آن اشاره شد، نتیجه صبر[با نیت الهی] رضایت پروردگار،
و به فرموده رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله): «عِنْدَ فَنَاءِ الصَّبْرِ یَأْتِی الْفَرَج» گشایش در امور است.[8] گشایشی که طبق فرمایش امیرالمومنین امام علی (علیه السلام): حَلاوَةُ الظَّفَرِ تَمْحُو مَرارَةَ الصَّبْرِ؛ شیرینی پیروزی، تلخی صبر را می زداید.[9] تلخی و رنج صبوری را می زداید.

پی نوشت:
[1]. لغت نامه دهخدا، واژه صَبر
[2]. التحقیق، ج6 ص 206
[3]. جامع السعادات، ج ‏3 ص 280
[4]. بقره، آیه153
[5]. همان
[6]. آل عمران146
[7]. کافی ج2 ص87
[8]. إرشاد القلوب ج 1ص150
[9]. غررالحکم ج3 ص398
--------------------------
مطالعه بیشتر در:
صبر

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

قساوت قلب و آثار آن


امام باقر (علیه السلام):گناه موجب ۱.تنگى و ناخوشایندى زندگی۲.سستى و بى حالى در عبادت۳.قساوت قلب و سنگدلى مى شود که هیچ ضربه و ضررى خطرناک تر و بیچاره کننده تر از سنگدلى نیست[*]

«قساوت قلب» یا «سختی دل» از جمله بیماری های خطرناک روحی و معنوی است که قرآن کریم در آیه شریفه «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَهِی کالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ؛ دل‌های شما مانند سنگ‌ها سخت و یا سخت‌تر از آن گردید» [1] قساوت قلب را به «سنگ دلی» تشبیه نموده است ، که این تشبیه در میان عموم مردم بیشتر رایج است.

شخصی که دچار قساوت قلب است از  یاد و اطاعت باری تعالی سر باز زده و در رابطه با انسان ها و جانداران خشن و بی عطوفت است ، چنین قلبی نه تنها از دیدن ناراحتی و رنج و مصیبت دیگران متأثر نشده [2] بلکه گاهی خود موجب چنین رنج و آزارهائی می گردد ، البته قساوت قلب در برابر افراد و جانداران را می توان نتیجه قساوت در برابر خداوند نیز دانست زیرا لازمه اطاعت از خداوند رعایت حقوق انسان ها [3] و جانداران [4] می باشد.

از نظر قرآن کریم عدم پذیرش سخن حق [5] ، بی توجهی به آیات و نشانه های الهی [6] ، آرزوهای طولانی [7] ، عهد شکنی [8] و مدامت در انجام کارهای زشت و معصیت [9] از جمله دلائل قساوت قلب می باشد که مهمترین عامل  قساوت قلب، مداومت در انجام گناه است که به تدریج موجب تیرگى و سختی دل می شود ، امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه :‏ «کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ ، چنین نیست که آنها می پندارند ، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است! » [10] مى‏ فرماید: نیست عبد مؤمنى مگر اینکه دلش روشن است. هنگامى که آفریده شده دلش پاک است، تا مادامی که گناه نکرده است. اما وقتى که گناه کرد، نقطه سیاهى بر دل سفیدش پیدا مى‏ شود، اگر توبه کرد، پاک مى‏ گردد؛ ولى اگر مداومت بر گناه کرد، کم‏کم سیاهى دل زیاد مى‏ گردد به صورتی که تمام دل، زنگار مى‏ گیرد و سیاه مى‏ شود [مانند سنگ، سخت مى‏ گردد]. وقتى که تمام دل را سیاهى گرفت، دیگر موعظه در او اثر نمى‏ کند بلکه گاهى به کفر مى‏ کشد. [11]

از دیدگاه دین مبین اسلام قساوت قلب بزرگ ترین کیفر الهی در برابر ارتکاب مکرر گناه می باشد ، امام باقر (علیه السلام) در این باب می فرماید : به تحقیق که خداوند کیفرهایی به جهت ارتکاب گناهان در جسم و جان انسان دارد ، مانند سختی زندگی و سستی در عبادت ، ولی هیچ کیفری بزرگ تر از قساوت قلب نیست. [12] پس فرد مبتلا به قساوت قلب هرچه زودتر به درمان این بیماری بپردازد.

طبق دستورات دین اسلام لازمه درمان قساوت قلب فراوان یاد نمودن پروردگار است ، امام باقر (علیه السلام) می فرماید : به وسیله زیاد ذکر خدا گفتن در خلوت‌ها، به رقت قلب روی بیاور [13] و بعد از یاد خداوند از راه های درمان قساوت قلب ، پاک نمودن دل از گناهان می باشد ، امیرالمؤمنین امام علی (علیه‌السلام) در این مورد می فرماید : دل‌های خود را از چرک گناه پاکیزه کنید تا حسنات و پاداش‌های شما مضاعف گردد.[14]  و دل از گناه پاک نمی شود مگر با توبه حقیقی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) توبه را چنین بیان می فرماید : پشیمانی در دل، استغفار با زبان، ترک گناه در عمل و تصمیم بر عدم ارتکاب مجدّد آن.  [15]

پی نوشت:
[*].بحارالانوارج۷۵ص۱۷۶
[1]. سوره بقره، آیه 201
[2]. معراج السعاده ص233
[3]. بحارالانوار ، ج 93، ص321
[4]. منتخب میزان الحکمه ، ص 170
[5]. زمر آیه 22
[6]. بقره، آیه 74
[7]. حدید ، آیه 16
[8]. مائده ، آیه 13
[9]. انعام ، آیه 43
[10]. مطففین آیه 14
[11]. اصول کافی ج2، ص273
[12]. تحف العقول ص 296
[13]. بحار الانوار، ج75، ص164
[14]. فهرست غرر، ص 127
[15]. فهرست غرر، ص 39
-------------------------
مطالعه بیشتر در:
قساوت دل یا سختی دل

۰ نظر
مجتبی کلانتری

تکبر و تواضع

امام کاظم (صلواتُ اللهِ و سلامُه علیهِ) : زراعت در زمین هموار مى روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دل هاى متواضع جاى مى گیرد نه در دل هاى متکبر.[*]

«تکبّر» در لغت؛ به معنای خود برتر‌ بینى است و در اصطلاح به صفت رذیله گفته می شود که شخص با اعتقاد بر برتری بر دیگری خود را از غیر برتر و ارجمندتر بداند به تعبیر دیگر تکبر  همان اظهار خود برتر بینی است[1]

علمای اخلاق از تکبر به عنوان « ام الفساد» یاد نموده اند و آن بدلیل مفسده ای است که در آن نهفته است، تکبر می تواند سالها عبادت را در یک آن فاسد نموده و عملی را که برای رضایت خداوند انجام شده را بی ارزش و تباه نماید و حتی طبق آیه «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ؛ و (یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید!» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد.»[2] می تواند موجب کفر در برابر ذات اقدس پروردگار گردد.

امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) نیز در خطبه قاصعه با بیانی زیبا به خلقت حضرت آدم (علیه السلام) و تکبر شیطان اشاره و آن را مایه عبرت برای همگان می داند و می فرماید : «فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِإبْلِیسَ، إذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ، وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ، وَ کانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَةٍ لا یُدْری أَمِنْ سِنِی الدُّنْیا أَمْ سِنِی الْآخِرَةِ عَنْ کِبْرِ ساعَةٍ واحِدَةٍ، پس، از آن معاملت که خداوند با ابلیس کرد عبرت گیرید. آن همه اعمال نیکویش را باطل گردانید و آن همه سعی و کوشش او را بی ثمر ساخت. ابلیس شش هزار سال خدا را عبادت کرد ..... ولی یک ساعت تکبر ورزید (و آن را تباه ساخت)»[3]

اینک که با تعریف و برخی آثار تکبر آشنا شدیم به نقطه عکس تکبر و ضد صفت کبر یعنی «تواضع» می پردازیم، که آن عبارت است، شکسته نفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمه آن، رفتار و گفتاری است که دلالت بر احترام  بر دیگران دارد.[4] که قرآن در مورد بندگان متواضع می فرماید : «وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبّر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند)»[5]

طبق این آیه، بندگان خاص خداوند کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند و البته در برابر جاهلان و سخنان نابخردانه با بی اعتنایی و بزرگواری رفتار می نمایند و باید دانست همانگونه که تکبر از خطرناکترین رذایل اخلاقی محسوب می شود، تواضع یکی از مهمترین فضایل اخلاقی است که موجب تکامل عقل و دریافت حکمت می گردد که امام کاظم (علیه السلام) در این باب می فرماید : « زراعت در زمین هموار مى روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دل هاى متواضع جاى مى گیرد نه در دل هاى متکبر؛ خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است.»[6]

پی نوشت:
[*]. تحف العقول، ص ۳۹۶
[1]. لسان العرب، ج15، ص327
[2]. بقره، آیه 34، ترجمه آیت الله مکارم
[3]. نهج البلاغه، خطبه قاصعه
[4]. معراج السعاده، فصل تواضع ص237
[5]. فرقان آیه 63، ترجمه آیت الله مکارم
[6]. تحف العقول ص 396
--------------------------------
مطالعه بیشتر در:
تکبر

۰ نظر
مجتبی کلانتری

سرانجام لعن به غیر مستحق

امام باقر (علیه السلام): کسی که چیزی را لعنت می‌کند، اگر مستحق نباشد، لعنت به خود گوینده بر می‌گردد. پس از لعن مؤمن بپرهیزید، مبادا خود گرفتار شوید.[*]

لعن در لغت به معنای طَرد نمودن و دور ساختن از روى خشم است که در آخرت کسانى که مشمول این واژه هستند به عقوبت می‌رسند و در دنیا از رحمت و توفیق الهى بریده و محروم می شوند.[1] لعن را می توان از اقسام دعا برشمرد با این تفاوت که در لعن بر خلاف دعا برای شخص یا گروهی طلب شَر و دوری از رحمت طلب می شود و اگر شرایط استجابت دعا در آن جمع باشد و لعن به جا و به مورد باشد این دعا (لعن) نیز با خواست خداوند اجابت می گردد، امام صادق (علیه السلام) در روایتی در مورد اجابت لعن به جا می فرماید:  بترسید از  نفرین مظلوم، همانا او حقّ خود را از خدا می خواهد و خداوند سبحان گرامى‏ تر از این است که حقی خواسته شود، مگر این که آن را اجابت کند[2] بدیهی است خدای عادل و عالم و حکیم به اندازه آنچه حق است، ‌لعن را اجابت می‌کند، نه بیشتر[3]

سوال اینجاست اگر شخصی به ناحق[ بدلیل انجام وظیفه (بطور مثال مامور راهنمائی رانندگی را بدلیل جریمه کردن لعن نماید) یا بدلیل انتظارات نابجا و ... ] شخص یا گروهی را لعن و نفرین نماید، سرانجام این لعن و نفرین چه خواهد شد؟

در پاسخ به این سوال باید دانست حتی لعن به حق نیز از نگاه اسلام ( لعن در امور شخصی نه لعن آنان که توسط خداوند و اولیاء خداوند لعن شده اند[4] ) مورد تائید نمی باشد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در وصف مومن به امیرالمومنین على (علیه السلام) مى فرماید: اى على! از صفات مومن این است که اهل لعنت کردن نیست[5] و آن چیزی که اسلام توصیه می فرماید، گذشت و بخشایش است، رسول اکرم (صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله) در این باب می فرماید: هنگامى که بندگان در پیشگاه خدا مى ‏ایستند، آواز دهنده ‏اى ندا دهد: آن کس که مزدش با خداست برخیزد و به بهشت رود. گفته مى ‏شود: چه کسى مزدش با خداست؟ مى ‏گوید: گذشت کنندگان از مردم.[6]

و در مورد لعن و نفرین غیر مستحق آنچنان که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: هر کس بر چیزی را که سزاوار لعن نیست، لعنت فرستد، آن لعنت به خودش بر می گردد[7] نه تنها این لعنت تاثیری نداشته بلکه صدمات آن به لعن کننده بر می گردد.

پی نوشت:
[*]. میزان الحکمه ج۵ ص۶۱۶
[1]. مفردات الفاظ قرآن،راغب اصفهانى ج4ص136
[2]. غرر الحکم، ص 350
[3]. اصول کافی،‌ ج4، کتاب دعا، ص 287
[4]. وسائل‏ الشیعه، ج 4، کتاب الصلاة
[5]. مستدرک الوسائل ج11ص179
[6]. بحارالانوار ج64، ص266
[7]. مستدرک الوسائل، ج9، ص141.
---------------------------------------
مطالعه بیشتر در:
لعن و نفرین

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

حقیقت توبه و استغفار


امیرالمؤمنین امام علی (علیه‌السلام) :  توبه عبارت است از: پشیمانی در دل، استغفار با زبان، ترک گناه در عمل و تصمیم بر عدم ارتکاب مجدّد آن.[*]

«توبه» در لغت به معنای «پشیمان شدن از گناه، بازگشتن بر طریق حق و دست کشیدن از گناه»[1] است و در اصطلاح به معنای «رجوع از طبیعت[شهوات] به سوی روحانیت نفس بعد از آنکه به واسطه معاصی و کدورت نافرمانی، نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت و طبیعت شده است.»[2] و حقیقت توبه، استغفار و  اطاعت از پروردگار بجای اطاعت از نفس و شیطان است و لازمه آن پشیمانى و تصمیم جدی بر ترک گناه و البته سعی بر جبران گناهان است. توبه دارای پنج رکن اساسی استغفار، پشیمانی، ترک گناه، جبران گذشته و تصمیم قاطع بر عدم انجام مجدد آن است[3]

توبه از الطاف، نعمات و محبت‏ هاى ویژه الهى است که از سوی پروردگار بر بشر گنهکار ارزانى شده و خداوند در جای جای قرآن کریم از جمله آیات : «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ، وَ أَنیبُوا إِلی‏ رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ؛ بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. و به درگاه پروردگارتان بازگردید و در برابر او تسلیم شوید، پیش از آنکه عذاب به سراغ شما آید، سپس از سوی هیچ کس یاری نشوید!»[4] بندگان گنهکار را از روی لطف به منظور نجات از ورطه تباهی و عذاب، دعوت به توبه نموده است و البته همچنان که آغاز و دعوت به توبه عنایت الهی است؛ وفای به توبه نیز جز با نیروى حفظ و نگه‏دارى خداوند میسر نمی گردد.[5] پس برای چیره شدن بر گناه و توفیق بر توبه باید آن را از خداوند مسئلت، سپس در مقام عمل توبه و تا انتهای عمر وفای به توبه را از خداوند درخواست نمود.

و در مورد استغفار باید دانست طبق فرمایش امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) استغفار درجه ای است که افراد بلند مرتبه‌ بدان خواهند رسید و آن دارای شش مرحله است:
اول‌، از آنچه در گذشته از تو سرزده است نادم و پشیمان باشی
دوم، تصمیم جدی بگیری که هرگز به آن گناه بازگشت نکنى.
سوم، حقوق همه مردم را جبران نمائی تا هنگامی که خداوند را ملاقات می کنى  از حقوق مردم (بر گردنت) پاک باشى. (حق الناس را جبران نمائی)
چهارم، هر واجبى از واجبات الهى را که ترک و ضایع نمودى انجام دهى و حق آن‌را ادا نمایى. (قضا نمودن عبادات)
پنجم، گوشتى که از حرام بر بدنت روییده را با ریاضت و عبادت؛ مانند روزه و بیدارى شب، ذوب کنى تا دوباره گوشت بروید. (با رعایت اعتدال)
ششم، به جسم و بدنت سختى عبادت را بچشانى چنانچه به او شیرینى گناه و معصیت را چشانیده‌‏اى.[6]

پی نوشت:
[*]. فهرست غررالحکم ص ٣٩
[1]. فرهنگى فارسى معین ج1ص1160
[2]. چهل حدیث امام خمینی ص 231
[3]. تفسیر نمونه ج‏24 ص290
[4]. زمر آیات 53 و 54
[5]. صحیفه سجادیه دعاى 19
[6]. نهج البلاغه ص 499
--------------------------
مطالعه بیشتر در:
توبه

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

۲۲ بهمن ماه سالروز پیروزی انقلاب اسلامی



 22 بهمن ماه سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران گرامی باد.

با شرکت گسترده در راهپیمائی ۲۲ بهمن بار دیگر  اقتدار نظام اسلامی را به نمایش می گذاریم . ان شاء الله

الحمدالله امسال نیز طبق فرمایش و پیش بینی مقام معظم رهبری (ادام اللهُ ظلَِه الوارفَ) :  « من به شما عرض بکنم امسال هم به لطف الهی، به حول و قوّه‌ی الهی بیست‌ودوّم بهمن امسال از آن بیست‌ودوّم بهمن‌های تماشایی خواهد بود. چون مردم با این یاوه‌گویی‌هایی که بعضی از دولتمردان آمریکایی و غیره کردند، احساس میکنند که دشمن در حال کمین‌ گرفتن و آماده‌ شدن برای تهاجم است -نه لزوماً تهاجم نظامی [بلکه] درصدد دشمنی است- وقتی این احساس را میکنند، مردم می‌آیند داخل میدان. امسال ان‌شاءالله به توفیق الهی، به حول و قوّه‌ی الهی حضور مردم از همیشه گرم‌تر و پرشورتر خواهد بود؛ به توفیق الهی همه می‌آیند. » [1] شاهد حضور چشم گیر مردم در راهپیمائی ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ بودیم.

که حضور پر شور مردم در راهپیمائی ۲۲ بهمن طبق فرمایش ایشان « نشان­ دهنده­ ی پایبندی و شور و هیجان و  دل‌بستگی ملّت ایران به مسائل انقلاب»[2] است.

از نظر دین مبین اسلام رابطه حکومت اسلامی و مردم رابطه ای دو طرفه است ، امیرالمومنین امام علی (علیه الافُ التَّحیةِ والثَّناء) در مورد رابطه زمامداران و مردم و لزوم رعایت حقوق ما بین آنها می فرماید : « کار ملت جز با اصلاح زمامداران و وضع زمامداران جز با رو به راه بودن کار ملت اصلاح نمى شود ، بنابراین وقتى مردم حقوق حکومت را دادند و زمامدار حق مردم را ادا کرد، آن گاه حق در میان همه طبقات قوى و امور دینى استوار و نشانه هاى عدالت و اعتدال، و راه و رسم هاى درست در مجراى خود به کار مى افتد، در چنین روزگارى مردم اصلاح شوند و به بقاى حکومت امیدوار باید بود و دشمنان هم مأیوس مى گردند ، اما اگر ملت بر زمامدار مسلط شد و با آن که زمامدار به مردم ستم کرد، وحدت و نظام جامعه دچار اختلاف و نشانه هاى ظلم آشکار گردد، بدعت در دین فراوان و آداب دینى متروک شود، در چنین روزگار است که به هواى نفس عمل شود و احکام خدا تعطیل و بیمارى هاى اخلاقى فراوان گردد.»[4]

با توجه به اینکه مردم عزیز مهین اسلامی مانند سابق حمایت خود را انقلاب اسلامی به نمایش گذاشته و در آینده نیز ان شاء الله به نمایش خواهند گذاشت ، طبق دستور اسلام لازم است مسئولین محترم تمام همت خود را بیش از پیش برای حل مشکلات و معضلات مردم بکار گیرند ، مقام معظم رهبری (مُدَّ ظِلُّه العالی) بارها این را مسئله را به مسئولین تذکر داده و می فرماید : « خدا از ما مسئولین خواسته است که در خدمت مردم باشیم، خادم مردم باشیم، برای مردم کار بکنیم. حرف مردم را باید [گوش کرد]؛ حرف مردم شکایت از فساد است، شکایت از تبعیض است؛ این حرف مردم است. مردم خیلی از مشکلات را تحمل میکنند، البتّه فساد را، تبعیض را نمی‌پسندند، شِکوه دارند، شکایت میکنند. شکایت مردم از فساد و از تبعیض است که باید مسئولین -چه مسئولین قوّه‌ی مجریّه، چه مسئولین قوّه‌ی قضائیّه، چه مسئولین قوّه‌ی مقنّنه- به طور جِد دنبال کنند.»[4] ان شاء الله

پی نوشت :
[1]. ۱۹ بهمن ۱۳۹۶
[2]. ۱ فروردین ۱۳۹۶
[3]. خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه
[4]. ۱۹ بهمن ۱۳۹۶
-------------------------
مطالعه بیشتر:
بیست و دوم بهمن ماه

۰ نظر
مجتبی کلانتری

نماز جمعه در اسلام


پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هر کس از روی ایمان و به خاطر رضای خدا ، به نماز جمعه رود ،  برنامه عملش را از سر گرفته است (گناهانش بخشیده می شود) [*]

نماز جمعه از جمله احکام عملی اسلام محسوب می گردد و  مُقلد باید احکام عملی خود را از مرجع تقلید جویا شود ، ولیکن در حال حاضر فتوای اکثر مراجع معظم تقلید (دامَتْ برکاتُهُم) در مورد نماز جمعه چنین می باشد:  نماز جمعه در زمان غیبت ولی عصر (ارواحُنا لَهُ الفِداء) واجب تخییرى است و بهتر است انسان در این نماز شرکت کند و براى شخصی که در نماز جمعه شرکت کرده این نماز کفایت کرده و لازم نیست نماز ظهر را بخواند (ولى احتیاط آن است که هر دو نماز (ظهر و جمعه) را بخواند)[1]

واجب تخییری که در فتوای مراجع معظم تقلید (دامَتْ برکاتُهُم) آمده است بدین معناست که مکلّف در ادای فریضه واجب ظهر روز جمعه بین خواندن نماز جمعه یا نماز ظهر مخیر است. [2] و می تواند یکی از آنها را انتخاب و انجام دهد و با انجام یکی دیگری از گردن او ساقط می شود ، در عین حال بهتر [خَیر] است بین آن دو نماز جمعه را انتخاب نماید.

قرآن کریم اهل ایمان را به اقامه نماز جمعه دعوت نموده و می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که برای نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوی ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را رها کنید که این برای شما خیر است اگر می‌دانستید! [3]

خَیر برای مومنین [در ظهر جمعه] آنچنان که در آیه ذکر شده پرداختن به نماز جمعه است و مصادیق خیر را می توان در روایات از لسان مقدس معصوم (علیهم السلام) جستجو نمود:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هر کس از روی ایمان و به خاطر رضای خدا ، به نماز جمعه رود ،  برنامه عملش را از سر گرفته است.[4] و همچنان می فرمایند: هرگاه مؤمنی به سوی نماز جمعه حرکت کند، خداوند دلهره های روز  قیامت را برای او کاهش داده و به سوی بهشت راهنمایی اش می کند . [5]

امام باقر (علیه السلام) نیز می فرمایند: نماز جمعه سنتی است از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ، بشارتی است برای مؤمنان و  توبیخی است برای منافقان [6]

پی نوشت:
[*]. وسائل الشیعه،ج۵ص۴
[1]. رساله دانشجویی،سید مجتبی حسینی،نمازجمعه
[2]. اجوبة الاستفتائات مقام معظم رهبری، س607
[3]. سوره جمعه ، آیه 9
[4]. وسائل الشیعه، ج 5 ص 4
[5]. وسائل الشیعه، ج 7 ح 9390
[6]. وسائل الشیعه، ج 6 ح 7602
------------------------
مطالعه بیشتر:
نمازجمعه


ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

دیدگاه اسلام در مورد وسواس


وسواس از نظر اسلام به معنای بیرون رفتن از مرز اعتدال است و دارای اقسام و اشکالی مختلفی از جمله وسواس در افکار، اعمال، عبادات و..... می باشد، که اسلام هیچ کدام از اقسام وسواس از جمله وسواس در عبادات را نمی پذیرد، خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: یُرِیدُ اللهُ بِکمُ الْیُسرَ وَ لا یُرِیدُ بِکمُ الْعُسرَ، خداوند آسانی را برای شما می‌خواهد و سختی را برای شما نمی‌خواهد.[1] طبق تصریح این آیه خداوند نمی خواهد بندگان دچار زحمت و سختی شوند و وسواس از بارزترین مصادیق زحمت و سختی برای بندگان خداست که متاسفانه با این وجود بعضی افراد در ظاهری مقدس دچار آن می شوند.

روایات اسلامی وسواس را نتیجه فرمان برداری از شیطان می دانند، عبدالله بن سنان روایت می کند در حضور امام صادق (علیه السلام) شخصی را که مبتلا به وسواس در وضو و نماز بود را عاقل معرفی کردم حضرت فرمود: او چه عقلی دارد و چگونه عاقل است درحالی‌ که در وسوسه‌ هایش از شیطان فرمان‌ برداری می‌نماید (و در مصرف آب اسراف و به شک های خود اعتناء می کند)...[2]

دین مبین اسلام نه تنها مکلفین را به زیاده روی در احکام و عبادات دستور نداده بلکه چنین رفتاری را نهی نموده است، به طور مثال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کسانی را که در طهارت زیاده روی می کند خارج از سنت خود دانسته و می فرماید: براى وضوء یک مُدّ (۷۵۰ گرم) و براى غسل یک صاع (۳ کیلو) آب بس است. پس از من گروهى مى آیند که این مقدار را کافى نمى دانند؛ آنها برخلاف سنّت من هستند.[3] یا هنگامی که از امام موسی‌ بن‌ جعفر (علیهماالسلام) در مورد وضو پرسیده شد، حضرت فرمودند: در وضو تعمّق و ریزبینی نکن و با آب به صورتت لطمه نزن...[3]

وسواس در عبادات عمدتا ناشی از نگاه نادرست به دین و واجبات الهی است. فرد وسواسی، هنگام عمل به عبادت، فرمان الهی را مد نظر ندارد بلکه نظر خود را ارجح می داند و در عبادات چنان عمل می کند که خود مصلحت می داند، به عبارت دیگر، شخص وسواس فهم خود را العیاذبالله از فهم خدا و رسول[و ائمّه ی اطهار (علیهم السلام) و فقهای عظام] بالاتر دانسته و جالب اینجاست آن را به پای تقدس خود می گذارد، قرآن کریم در مورد پیشی گرفتن از خداوند  و رسولش می فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیم»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، در برابر خدا و پیامبرش در هیچ کاری‌ پیشی مجویید و از خدا پروا بدارید که خدا شنوای داناست.[4]

از راهکارهای اسلام برای درمان وسواس بعد از  یاد خداوند[5] و پناه بردن به او[6]، بی اعتنایی به وسواس و شک است[7]، به همین دلیل مراجع تقلید اعتنا به شک را جایز نداسته اند، امام خمینی (رَحمَْةُ الله عَلیه) در پاسخ به سوال شخصى که در عبادات یا طهارت و نجاست دچار وسواس شده چنین می فرماید: نباید به شکهاى خود اعتناء کند و اگر اعتناء کند کار حرامى کرده است و هر عمل را بیش از یک بار نباید انجام دهد و اگر انجام دهد حرام است و هر گاه شک در نجاست چیزى یا صحت عملى کرد باید بنابر طهارت و صحت بگذارد و اگر بر خلاف آن عمل کرد جایز نیست.[8]

پی نوشت:
[1]. سوره بقره، آیه 185
[2]. وسائل الشیعة ج‌1،ص63
[3]. الجعفریات ص۱۶
[3]. وسائل‏ الشیعه ج1 ص398
[4]. حجرات آیه1 و کنز العمّال 1267
[5]. زخرف آیه 36 و کنز العمّال 1266
[6]. سوره اعراف، آیه 200
[7]. فروع کافی، ج 3، ص 14.
[8]. استفتائات امام خمینی ج1س298
------------------------------
مطالعه بیشتر:
وسواس


ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

برترین عمل در روز جمعه




امام صادق (علیه السلام) : «ما من عمل أفضل یوم الجمعة من الصلاة علی محمّد و أهل بیته».
هیچ عملی در روز جمعه، برتر از صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله نیست. [*]
در روایات متعدد با الفاظ مختلف، برترین عمل را در روز جمعه، صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی شده است.[1]
در مورد روز جمعه باید دانست، این روز سرور ایام هفته و دارای فضائل و حسنات متعددی است، از نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد روز جمعه چنین روایت شده : جمعه سرور ایام است و خداوند در آن حسنات را مضاعف و گناهان و معاصی را محو می کند (در صورت استغفار و انجام عمل صالح)، درجات مؤمنان را بالا می برد، دعاها را مستجاب می کند، حوائج را بر می آورد و...[2]
در مورد ذکر صلوات نیز باید دانست، فواید و آثار ذکر صلوات در دنیا (دنیوی) و آخرت (اخروی) بقدری فراوان است که قلم و زبان از بیان آن عاجز است و برای نمونه دو مورد از فواید دنیوی و اخروی در روایات آورده می شود:
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم): صلوات فرستادن شما بر من باعث روا شدن حاجت های شماست و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.[3]
امام باقر (علیه السلام): «أَثْقَلُ مَا یوضَعُ فِی الْمِیزَانِ یوْمَ الْقِیامَةِ الصَّلاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ». سنگین ترین عملی که روز قیامت در ترازوی (اعمال) گذاشته می شود، صلوات بر محمد و اهل بیت اوست.[4]
با توجه به اهمیت و فضیلت روز جمعه و صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، صلوات در روز جمعه در روایات شیعه و اهل سنت[5] مورد تاکید قرار گرفته است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باب چنین می فرماید : در هر جمعه بر من زیاد درود بفرستید، هر کسی از شما که بر من درود بیشتری فرستد، جایگاهش به من نزدیک‌تر خواهد بود. کسی که صد مرتبه درود فرستد، روز قیامت با چهره‌ای نورانی محشور می‌شود. و کسی که هزار مرتبه درود بفرستد، از دنیا نمی‌رود، مگر آن‌که جایگاهش را در بهشت ببیند.[6]

پی نوشت :
[*]. وسائل الشیعه،ج ۷،ص ۴۱۳
[1]. الخصال ص 394
[2]. الکافی، ج 3، ص 414
[3]. جمال الاسبوع ص 242
[4]. وسائل الشیعه،ج 7،ص 197
[5]. جامع الاخبار، ص 60
[6]. بحار الانوار، ج ‏86، ص 358
-----------------------------------
مطالعه بیشتر:
صلوات

۰ نظر
مجتبی کلانتری

اسلام و مبارزه با خرافات

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله): من برای این آمده ام که قدرت فکری بشر را تقویت کنم و با هر گونه خرافات به هر رنگ که باشد ... مبارزه نمایم [*]
از ویژگی های دین مبین اسلام مبارزه با جهل و تفکرات غلط بشر است، جهالتی که زندگی انسان ها را سخت و آنها را به زحمت می اندازد، آنچنان که قرآن کریم می فرماید: یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ؛ احکام پر رنج و مشقتی را که چون زنجیر به گردن خود نهاده اند، (پیامبر) از آنان برمی دارد [1]
از جمله احکام پر رنج و مشقتی که قرآن به آن اشاره فرموده، احکام و عقاید بی اساسی است که با دستورات الهی، عقل، منطق، علم و واقعیت سازگاری نداشته باشد و در اصطلاح به آن خرافه می گویند [2] اعتقاد به نحس بودن عدد سیزده، بد یمن بودن ناله ی جغد و برخی اشیاء، گره زدن پارچه و گیاهان، آویختن خرمهره و نعل اسب، صرف هزینه های فراوان برای خرید اشیائی که خوش یمن پنداشته می شوند (مانند مهره مار) و .... از جمله مصادیق خرافات محسوب می شود، البته باید خاطر نشان کرد حقایق و دستورات مورد تائید اسلام «مانند تاثیر و فواید ادعیه [3] صدقه [4] اَحراز (جمع حرز) [5] برخی انگشتری ها (مانند عقیق و فیروزه) [6] و .... یا حقیقت وجود چشم زخم [7] و ....» در تعریف خرافه جای نمی گیرد و مراد از خرافه، عقایدی است که بر اثر جهل و سوء استفاده برخی دیگر از این جهل ایجاد شده است.

طبق مستندات تاریخی پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) در جامعه ای مبعوث گردید که از نظر فرهنگی، اجتماعی و . .. در بدترین شرایط ممکن بوده و پیروی از خرافات یکی از اصلی ترین رسومات اعراب جاهلی بشمار میرفت، در چنین شرایطی پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) با تمام قدرت و از خود گذشتگی، تلاش کرد تا اوهام و خرافات را از جامعه انسانی بزداید و آثار جاهلیت را از میان بردارد؛ به عنوان مثال وقتی ابراهیم یگانه فرزند پسر پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) درگذشت، به طور طبیعی خورشید گرفتگی صورت گرفت و مردم نیز گفتند «آفتاب برای مرگ فرزند پیامبر گرفته شده است.» و پیامبر وقتی این جمله را شنید، بالای منبر رفت و فرمود: «آفتاب و ماه، دو نشانه ی بزرگ از قدرت بی پایان خدا هستند و سر به فرمان او دارند، هرگز برای مرگ و زندگی کسی نمی گیرند. هر موقع ماه و آفتاب گرفت، نماز آیات بخوانید. در این لحظه از منبر پائین آمد، و با مردم نماز آیات خواند.» [8] و البته پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) حتی در دوران کودکی با خرافات و امور بیهوده مبارزه می کرد که در تاریخ ثبت شده وقتی حضرت حلیمه مهره یمانی (برای محافظت او) بر گردن ایشان می آویخت، حضرت مهره را از گردن بیرون آورده و دور می انداخت، سپس به حلیمه رو می کرد و می فرمود: «مادرجان! آرام بگیر این چیست؟ من خدایی دارم که مرا حفظ می کند. (نه مهره یمانی).» [9]

رسول گرامی اسلام (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) نه تنها در طول عمر با برکت خویش با خرافات مبارزه نمودند بلکه آیندگان نیز به مبارزه با خرافات توصیه نموده و می فرماید: هنگامی که بدعتی در جامعه رواج پیدا می کند، بر علما و دانشمندان واجب است که در برابر آن ساکت ننشینند و مردم را نسبت به آن آگاه کنند و عالمی که از این وظیفه سرباز زند مشمول لعن و نفرین خداوند می گردد.[10]

پی نوشت:
[*]. فروغ ابدیت ص ۳۴
[1]. سوره اعراف، آیه 157
[2]. لغت نامه دهخدا، واژه خرافه
[3]. سوره فرقان، آیه 77
[4]. سوره توبه، آیه 60
[5]. بحارالانوار، ج 50، ص 98
[6]. وسائل‏ الشیعه، ج 5، ص 89
[7]. تفسیر صافی ج5 ص215 تفسیر آیه 51 قلم
[8]. الکافی، ج3، ص 208
[9]. بحار الانوار ج15ص392
[10]. وسائل الشیعه، ج 16، ص 269.
-----------------------------
مطالعه بیشتر:
خرافه

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری