۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تشکن» ثبت شده است

برترین عمل در روز جمعه




امام صادق (علیه السلام) : «ما من عمل أفضل یوم الجمعة من الصلاة علی محمّد و أهل بیته».
هیچ عملی در روز جمعه، برتر از صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله نیست. [*]
در روایات متعدد با الفاظ مختلف، برترین عمل را در روز جمعه، صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی شده است.[1]
در مورد روز جمعه باید دانست، این روز سرور ایام هفته و دارای فضائل و حسنات متعددی است، از نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد روز جمعه چنین روایت شده : جمعه سرور ایام است و خداوند در آن حسنات را مضاعف و گناهان و معاصی را محو می کند (در صورت استغفار و انجام عمل صالح)، درجات مؤمنان را بالا می برد، دعاها را مستجاب می کند، حوائج را بر می آورد و...[2]
در مورد ذکر صلوات نیز باید دانست، فواید و آثار ذکر صلوات در دنیا (دنیوی) و آخرت (اخروی) بقدری فراوان است که قلم و زبان از بیان آن عاجز است و برای نمونه دو مورد از فواید دنیوی و اخروی در روایات آورده می شود:
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم): صلوات فرستادن شما بر من باعث روا شدن حاجت های شماست و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.[3]
امام باقر (علیه السلام): «أَثْقَلُ مَا یوضَعُ فِی الْمِیزَانِ یوْمَ الْقِیامَةِ الصَّلاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ». سنگین ترین عملی که روز قیامت در ترازوی (اعمال) گذاشته می شود، صلوات بر محمد و اهل بیت اوست.[4]
با توجه به اهمیت و فضیلت روز جمعه و صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، صلوات در روز جمعه در روایات شیعه و اهل سنت[5] مورد تاکید قرار گرفته است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باب چنین می فرماید : در هر جمعه بر من زیاد درود بفرستید، هر کسی از شما که بر من درود بیشتری فرستد، جایگاهش به من نزدیک‌تر خواهد بود. کسی که صد مرتبه درود فرستد، روز قیامت با چهره‌ای نورانی محشور می‌شود. و کسی که هزار مرتبه درود بفرستد، از دنیا نمی‌رود، مگر آن‌که جایگاهش را در بهشت ببیند.[6]

پی نوشت :
[*]. وسائل الشیعه،ج ۷،ص ۴۱۳
[1]. الخصال ص 394
[2]. الکافی، ج 3، ص 414
[3]. جمال الاسبوع ص 242
[4]. وسائل الشیعه،ج 7،ص 197
[5]. جامع الاخبار، ص 60
[6]. بحار الانوار، ج ‏86، ص 358
-----------------------------------
مطالعه بیشتر:
صلوات

۰ نظر
مجتبی کلانتری

اسلام و مبارزه با خرافات

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله): من برای این آمده ام که قدرت فکری بشر را تقویت کنم و با هر گونه خرافات به هر رنگ که باشد ... مبارزه نمایم [*]
از ویژگی های دین مبین اسلام مبارزه با جهل و تفکرات غلط بشر است، جهالتی که زندگی انسان ها را سخت و آنها را به زحمت می اندازد، آنچنان که قرآن کریم می فرماید: یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ؛ احکام پر رنج و مشقتی را که چون زنجیر به گردن خود نهاده اند، (پیامبر) از آنان برمی دارد [1]
از جمله احکام پر رنج و مشقتی که قرآن به آن اشاره فرموده، احکام و عقاید بی اساسی است که با دستورات الهی، عقل، منطق، علم و واقعیت سازگاری نداشته باشد و در اصطلاح به آن خرافه می گویند [2] اعتقاد به نحس بودن عدد سیزده، بد یمن بودن ناله ی جغد و برخی اشیاء، گره زدن پارچه و گیاهان، آویختن خرمهره و نعل اسب، صرف هزینه های فراوان برای خرید اشیائی که خوش یمن پنداشته می شوند (مانند مهره مار) و .... از جمله مصادیق خرافات محسوب می شود، البته باید خاطر نشان کرد حقایق و دستورات مورد تائید اسلام «مانند تاثیر و فواید ادعیه [3] صدقه [4] اَحراز (جمع حرز) [5] برخی انگشتری ها (مانند عقیق و فیروزه) [6] و .... یا حقیقت وجود چشم زخم [7] و ....» در تعریف خرافه جای نمی گیرد و مراد از خرافه، عقایدی است که بر اثر جهل و سوء استفاده برخی دیگر از این جهل ایجاد شده است.

طبق مستندات تاریخی پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) در جامعه ای مبعوث گردید که از نظر فرهنگی، اجتماعی و . .. در بدترین شرایط ممکن بوده و پیروی از خرافات یکی از اصلی ترین رسومات اعراب جاهلی بشمار میرفت، در چنین شرایطی پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) با تمام قدرت و از خود گذشتگی، تلاش کرد تا اوهام و خرافات را از جامعه انسانی بزداید و آثار جاهلیت را از میان بردارد؛ به عنوان مثال وقتی ابراهیم یگانه فرزند پسر پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) درگذشت، به طور طبیعی خورشید گرفتگی صورت گرفت و مردم نیز گفتند «آفتاب برای مرگ فرزند پیامبر گرفته شده است.» و پیامبر وقتی این جمله را شنید، بالای منبر رفت و فرمود: «آفتاب و ماه، دو نشانه ی بزرگ از قدرت بی پایان خدا هستند و سر به فرمان او دارند، هرگز برای مرگ و زندگی کسی نمی گیرند. هر موقع ماه و آفتاب گرفت، نماز آیات بخوانید. در این لحظه از منبر پائین آمد، و با مردم نماز آیات خواند.» [8] و البته پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) حتی در دوران کودکی با خرافات و امور بیهوده مبارزه می کرد که در تاریخ ثبت شده وقتی حضرت حلیمه مهره یمانی (برای محافظت او) بر گردن ایشان می آویخت، حضرت مهره را از گردن بیرون آورده و دور می انداخت، سپس به حلیمه رو می کرد و می فرمود: «مادرجان! آرام بگیر این چیست؟ من خدایی دارم که مرا حفظ می کند. (نه مهره یمانی).» [9]

رسول گرامی اسلام (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) نه تنها در طول عمر با برکت خویش با خرافات مبارزه نمودند بلکه آیندگان نیز به مبارزه با خرافات توصیه نموده و می فرماید: هنگامی که بدعتی در جامعه رواج پیدا می کند، بر علما و دانشمندان واجب است که در برابر آن ساکت ننشینند و مردم را نسبت به آن آگاه کنند و عالمی که از این وظیفه سرباز زند مشمول لعن و نفرین خداوند می گردد.[10]

پی نوشت:
[*]. فروغ ابدیت ص ۳۴
[1]. سوره اعراف، آیه 157
[2]. لغت نامه دهخدا، واژه خرافه
[3]. سوره فرقان، آیه 77
[4]. سوره توبه، آیه 60
[5]. بحارالانوار، ج 50، ص 98
[6]. وسائل‏ الشیعه، ج 5، ص 89
[7]. تفسیر صافی ج5 ص215 تفسیر آیه 51 قلم
[8]. الکافی، ج3، ص 208
[9]. بحار الانوار ج15ص392
[10]. وسائل الشیعه، ج 16، ص 269.
-----------------------------
مطالعه بیشتر:
خرافه

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

شکرگزاری و فواید آن





امام جعفرصادق(علیه‌السلام):اَلشُّکرُ زیادةٌ فی‌النِّعمِ و اَمانٌ مِنَ الفَقرِ.شکرگزاری باعث وفور نعمت و مصونیت از فقر و تهیدستی است[*]

قرآن کریم در آیات متعددی شکرگزاری از نعمت های الهی را مورد تاکید قرار داده و در آیه « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ اگر شکرگزاری کنید ، ( نعمت خود را ) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید ، مجازاتم شدید است!» [1] شکر نعمت را مایه ازدیاد نعمت و عدم شکرگزاری را موجب عذاب الهی معرفی نموده است.

هر چند انسان از شمارش نعمت های الهی عاجز است و این موضوع در آیه « وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ و اگر بخواهید که نعمتهای خدا را شماره کنید هرگز نتوانید، که خدا در حق بندگان بسیار آمرزنده و مهربان است. » [2] تصریح شده است و ضمنا انسان حتی توانایى شکر یک نعمت الهی را ندارند ، زیرا توفیق شکر ، نعمت دیگرى است که خود نیازمند شکر است و این موضوع در مناجات حضرت امام على بن الحسین (علیه السّلام) چنین بیان شده است : «فکیف لی بتحصیل الشّکر؟ و شکری ایّاک یفتقر الى شکر! فکلّما قلت لک الحمد، وجب علىّ لذلک ان اقول لک الحمد ؛ چگونه مى توانم شکر تو را کنم حال آن که توفیق بر شکرگزارى من نسبت به ذات مقدس تو نیاز به شکر دیگرى دارد! پس هر زمان بگویم «لک الحمد» بر من واجب مى شود که به خاطر این موفقیت نیز بگویم «لک الحمد»! [3] ولیکن با توجه به آیات قرآن کریم ، بندگان خدا باید به شکرگزاری نعمات الهی بپردازند و البته باید دانست طبق آیه «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ ۚ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ، ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجای آور هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده؛ و آن کس که کفران کند، (زیانی به خدا نمی‌رساند)؛ چرا که خداوند بی‌نیاز و ستوده است.» [4] خداوند بی نیاز از شکر گزاری بندگان است و این بندگان خدا هستند که محتاج شکرگزاری منعم هستند تا از آثار و برکات متعدد آن بهره مند گردند .

علما عبارات مختلفی در تعریف شکر آورده اند که یکی از جامع و ساده ترین آن قدردانى از نعمت است ، خواه در قلب باشد یا به وسیله زبان و یا از طریق عمل [5]

همچنان که در تعریف شکر اشاره شد ، شکرگزاری بندگان نسبت به خداوند سه قسم است:
۱. شکر قلبی و آن تصور نعمت و شناخت منعم است ؛ ۲. شکر زبانی و آن ثنای بر منعم است ؛ ۳‌. شکر عملی و آن انجام خیرات و پرهیز از گناه با نعمات الهی است.[6] و این سه مرحله شکر گزاری همان مراتب ایمان است همچنان که امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) در حدیثی ایمان را این گونه معرفی می نماید : ایمان عبارت است از معرفت قلبی ، اعتراف زبانی و عمل با اعضای بدن [7] پس هر انسان با توجه به عمق ایمان خویش به شکر نعمت های الهی می پردازد که عالی ترین درجه شکرگزاری انجام سه قسم آن بطور توام است.

پی نوشت:
[*]. تحف‌العقول  ص 376
[1]. سوره ابراهیم ، آیه 7
[2]. سوره نحل، آیه 16
[3]. بحار الانوار؛ ج 91، ص 146.
[4].  سوره لقمان ، آیه 12
[5]. اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص88.
[6]. چهل حدیث، امام خمینی (ره)ج 12ص 343
[7]. نهج البلاغه، حکمت 218.
-----------------------
مطالعه بیشتر:
شکر نعمت

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

هم کفو کیست ؟




امام رضا (علیه السلام): هنگامی که مردی از شما خواستگاری کرد که از دین و اخلاق او راضی بودید به ازدواج با او رضایت دهید. و مبادا فقر او ترا از این رضایت باز دارد[1]
در این حدیث و احادیث متواتر دیگر، شرط و ملاک اصلی همسر مناسب، دین و اخلاق معرفی شده است. در قرآن کریم نیز چنین آمده است: «الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیم.»؛ «زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلّق دارند، و زنان پاک ازآن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند.» [2]
سوال اینجاست اگر از نظر دین ملاک اصلی انتخاب همسر ایمان و اخلاق است پس مراد از هم کفو بودنی که در روایات به آن تاکید شده چیست؟
عوام هم کفو بودن را به معنای مساوی بودن شرایط مالی دختر و پسر می دانند و چون دختر معمولا دارای استقلال مالی نیست، وضعیت مالی پدر دختر ملاک وضعیت مالی خانم ها محسوب شده و طبق آن دختر خانم به خواستگاری جواب مثبت می دهد شرایط مالیش مساوی یا بهتر از شرایط پدرش باشد.
مسلما از لحاظ عقلی چنین تفکری اشتباه است، چون پدر دختر، چندین دهه از لحاظ اقتصادی بیشتر فعالیت نموده و داماد جوان در ابتدای راه می باشد.
از لحاظ اسلام نیز نه تنها این مسئله (وضعیت مالی پدر عروس مساوی با داماد باشد) تایید نشده بلکه چنین اعتقادی مردود دانسته شده است، امام باقر (علیه السلام) می فرماید: مصیبتی از این شدیدتر نیست که جوان مومنی دختر فرد مومنی را خواستگاری کند، و پدر دختر جواب بدهد، من از این ازدواج عذر می خواهم زیرا تو از نظر مالی در رتبه من نیستی! [3]
هم کفو بودن در روایات معنای وسیعی داشته و گاهی بیان آن در راستای رد تفکر جاهلی است. در تفکر جاهلی عرب اشراف هم کفو هم طبقه های خود بودند و کسی که از طبقه پایین بود، هم کفو فرد اشرافی به حساب نمی آمد و اسلام و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با این ملاک و معیارها مخالفت کرده و چنین می فرمودند: مؤمن کفو و همردیف مؤمنه است. [4]
بنابراین هم کفو بودن به معنای هم سطح بودن در مسائل اقتصادی و مالی و ... نیست، بلکه مقصود کلی آن همسویی اعتقادی و پایبندی عملی (نه شعار) به ارزشها و معارف الهی است و البته باید دانست در کنار هم کفو بودن، شرایط دیگر‌ی نیز مطرح است که با توجه به خصوصیات فردی و اجتماعی افراد وجود بعضی شرایط ضروری (حداقل ها) و بعضی دیگر از شرایط قابل اغماض هستند، امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «الکفو ان یکون عفیفا و عنده یسار» کفو (هم ردیف در ازدواج) کسی است که عفیف (ایمان عملی) باشد و مالی (در حد کفایت) نیز داشته باشد. [5]

پی نوشت:
[1]. میزان الحکمة ج4 ص280
[2]. نور آیه 26
[3]. ازدواج در اسلام ص32
[4]. کافی، ج5 ص324
[5]. وافی، ج3 ص18
 ------------------------------------
مطالعه بیشتر:
انتخاب همسر


ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

میلاد حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام)



یا مَرْیَمُ ان الله یُبشرکِ بِکَلمة مِنهُ اسمهُ المسیحُ عیسى ابنُ مَریمَ وَجیهاً فِی الدنیا و الاخِرةِ وَ منَ المُقَربین[*]
میلاد حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) مبارک باد.
حضرت عیسی (عَلی نَبیِنا و آلهِ و عَلیهِ السلام) یکی از پنج پیامبر اولوالعزم الهی می باشد، واژه اولوالعزم در آیه فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ....[1] استفاده گردیده است که طبق روایات اولوالعزم بودن پیامبر به معنای صاحب شریعت بودن ایشان است، پیامبران اولوالعزم دارای دینِ خاص و مستقل هستند که پیامبران هم زمان یا بعد از ایشان باید دین ایشان را ترویج نمایند[2] از خصوصیات پیامبران اولوالعزم همگانی و جهان شمولی دینِ ایشان برای جن و انس است.[3] و البته همگی آنها دارای کتاب آسمانی مستقل هستند.[4] پیامبران اولوالعزم به ترتیب حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی (علیهم السلام) و در نهایت خاتم الانبیاء حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) هستند.[5]
از آنجا که نبوت یکی از اصول دین است و اصل نبوت به معنای قبول نبوت حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و پیامبرانی است که در قرآن یا سنت نبوی از آنها یاد شده است و البته بدلیل اینکه نام مبارک حضرت مسیح ۲۳ مرتبه با اسم عیسی، ۱۱ بار با نام مسیح و ۲ مرتبه به وصف ابن مریم آمده است، قبول نبوت ایشان جزئی از اصول محسوب می گردد.
حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) فرزند گرامی حضرت مریم (صلواتُ اللهِ و سلامُهُ عَلیها) می باشد، حضرت مریم بانوئی عالمه، مکرمه و پاکدامن بودند که بدون داشتن شوهر  به حضرت عیسی (علیه السلام) باردار گردید، که خداوند در مورد خلقت حضرت مسیح چنین می فرماید: إِنَّ مَثَلَ عیسی‏ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ، مَثَل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. (بنابراین، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست.)[6]
پس از ولادت حضرت مسیح (علیه السلام) و بدلیل اتهامات که مردم به حضرت مریم (سلام الله علیها) زدند، به قدرت الهی، حضرت عیسی در روزهای اول تولد خود زبان به سخن گشود و با مردم صحبت کرد و فرمود: قالَ إِنِّی عَبْدُ الله آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی‏ نَبِیًّا ( ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است![7]
در مورد مرگ یا حیات حضرت، مسیحیت چنین اعتقاد دارد که دشمنان حضرت مسیح، او را در روز جمعه به صلیب کشیده و او را کشتند اما پس از گذشت سه روز از مرگ حضرت عیسی، روز یکشنبه، او دوباره زنده شده و به آسمان رفته است.[8]  
ولیکن قرآن مجید کشته شدن و به صلیب را رد و می فرماید: وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا؛ بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا، و گفته ایشان که: «ما مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم»، و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، لیکن امر بر آنان مشتبه شد و کسانی که درباره او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شکّ شده اند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آنکه از گمان پیروی می کنند، و یقیناً او را نکشتند. بلکه خدا او را به سوی خود بالا بُرد، و خدا توانا و حکیم است.[9] و البته ایشان زنده است و طبق روایات در هنگام ظهور از یاران اصلی امام زمان (روحی و ارواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقْدَمِهِ الفِداء) خواهد بود.[10]

پی نوشت:
[*] . آیه ۴۵ آل عمران
[1] . آیه 35 سوره احقاف
[2] . اصول عقائد ، مصباح یزدی، ص 239.
[3] . بحار الانوار ج 11ص32
[4] . همان ص 35
[5] . همان
[6] . آیه 59 سوره آل عمران
[7] . آیه 30 سوره مریم
[8] . انجیل یوحنا ، باب 20 ، آیه 25
[9] . آیات 157 و 158 سوره نساء
[10] . بحارالأنوار، ج 14، ص 349.
----------------------------------
مطالعه بیشتر در:
تولد حضرت عیسی (علیه السّلام)

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

یلدا از نظر اسلام



رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) : زمستان بهار مؤمن است،از شبهاى طولانى‏ اش براى شب زنده دارى و از روزهاى کوتاهش براى روزه‏ دارى بهره مى‏ گیرد[*]
آداب و رسوم طولانی ترین شب سال که شب یلدا یا شب چله نام دارد ، یادگاری ارزشمند از نیاکان ما محسوب می گردد ، یلدا از غروب آخرین روز پاییز (۳۰ آذر) آغاز و تا طلوع آفتاب یعنی اولین روز زمستان (۱ دی) ادامه دارد.
از نظر دین مبین اسلام ، آئین و رسوم گذشتگان (قبل از اسلام) اگر حاوی مصادیق اخلاقی بوده و با دستورات دینی و اخلاقی مغایرتی نداشته باشد ، مورد تائید قرار دارد.
امیرالمؤمنین امام علی (علیه الافُ التَّحیةِ والثَّناء) در مورد سنن گذشتگان به جناب مالک اشتر (رَضِیَ اللهُ عنه) می فرماید : و لاتَنْقُضْ سُنّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صدورُ هذِهِ الاُمَةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَة وَ صَلُحَتْ علیها الرعِیَّةُ وَ لاتَحْدُثَنَّ سنّةً تَضُرُّ بشی‏ء مِنْ ماضی تلکَ السُّنَنِ فیکونُ الأجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَالوِزْرُ علیکَ بِما نَقَضْتَ مِنها ؛ آیین پسندیده ای را بر هم مریز که بزرگان این امتْ بِدان رفتار نموده اند و به وسیله آن، مردم به هم پیوسته اند، و رعیّت با یکدیگر سازش کرده اند؛ و آیینی مگذار که چیزی از سنّت های نیک گذشته را زیان رسانَد تا پاداش از آنِ نهنده سنّت باشد و گناه شکستن آن بر تو مانَد. [1]
در نتیجه شب یلدا نیز چون حاوی رسوم ارزشمندی چون تکریم بزرگان ، صله رحم و .....  مورد تائید اسلام می باشد ، حضرت آیت الله جوادی آملی (دامَتْ برکاتُهُ) در مورد یلدا چنین می فرماید : "این واژه ، سریانی و به معنای «میلاد» است و چون شب یلدا را با تولد حضرت مسیح (سلام الله علیه) تطبیق می کردند آن را به این نام خواندند. چون ایرانیان این شب را شب تولد (میترا) مهر می دانستند آن را با تلفظ سریانی اش پذیرفتند و در واقع یلدا را با (noel)  اروپایی که در ۲۵ دسامبر تثبیت شده، معادل است، بنابراین نوئل اروپایی همان شب یلدا یا شب چله ایرانی است. ![2]
از سنت های شب یلدا ،شب نشینی و دید و بازدید و صله رحم است، چنان که بهره گیری علمی از فرصت آن با طرح مسایل علمی و تاریخی ، خواندن اشعار به ویژه شعر حافظ و تفال به اشعار حافظ و ... سنت دیگر آن است. مناسب است مومنان در چنین فرصت هایی با زوایای زندگی و سیره معصومان (علیهم السلام) در جهت رشد و کمال علمی و معنوی آشنا شوند [3]
می توان از مهم ترین رسوم شب یلدا ، رسم دید و بازدید و  صله رحم  آن دانست ، صله رحمی که طبق دستورات اسلام واجب شرعی محسوب می گردد ، امام على علیه السلام در مورد وجوب صله رحم می فرماید : اِنَّ صِلَةَ الرحامِ لَمِن موجِباتِ السلامِ وَ اِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ اَمَرَ بِاِکرامِها وَ اِنَّهُ تَعالى  یَصِلُ مَن وَصَلَها وَ یَقطَعُ مَن قَطَعَها وَ یُکرِم مَن اَکرَمَها ؛ به راستى که صله رحم از واجبات اسلام است و خداى سبحان، امر فرموده که آن را گرامى بدارند و خداوند متعال با هر کس که صله رحم کند، رابطه برقرار مى کند و با هر کس که قطع رحم کند، قطع رابطه مى کند و هر کس که صله رحم را گرامى بدارد، گرامى اش مى دارد. [4]

پی نوشت:
[*].وسائل الشیعه ج۷ص۳۰۲
[1]. نامه 53 نهج البلاغه
[2]. لغت نامه دهخدا ، واژه یلدا
[3]. مفتاح حیاه ، آیت الله جوادی آملی ،ص 758
[4]. غررالحکم و دررالکلم ص405.
--------------------------
مطالعه بیشتر در :
آداب اسلامی ویژه شب یلدا

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

ولایت علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) ؛ دژ محکم خداوند است




رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) : ولایت علی بن ابیطالب دژ محکم من است، پس هر کس داخل قلعه من گردد، از عذاب محفوظ خواهد بود.[*]

در مورد حصن خداوند [دژ و قلعه امن الهی] دو حدیث شبیه به هم داریم که با توجه به سند قوی هردو باید به نتیجه ای برسیم اولی حدیثی از امام رضا (علیه السلام) به نام حدیث سلسلة الذّهب، حدیثی که راویانش غیر قابل انکار هستند : امام رضا از پدرش، آن حضرت از اجدادشان، تا پیغمبر اکرم (صلوات الله علیهم اجمعین)، پیغمبر از جبرئیل، و ایشان از خدای متعال نقل می­کند. سند حدیث دوم مانند حدیث اول محکم­ است؛ حدیث اول : «... لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏ ... »[1] حدیث مشابه دیگر این حدیث  است که آن هم اسناد معتبری دارد، و آن حدیث این است: «... وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[2]

 آیا کلمه توحید، حصن (دژ) خداست یا ولایت علی(علیه السلام) حصن اوست، یا اینکه خدا دو حصن دارد، یکی حصن توحید و دیگری حصن ولایت است، یا به گونه دیگری است؟ سؤال از چگونگی جمع بین این دو حدیث، یک سؤال علمی است.راهی را که برای جمع بین این دو حدیث به نظر می­رسد، از تتمه حدیث اول استنباط می­کنم. حضرت رضا ( علیه السلام) این حدیث را در نیشابور در حالی­که روی مرکب سوار بودند، بیان کردند. ۱۲ هزار نفر راوی، قلم و کاغذ برداشتند و این حدیث را ضبط کردند. شاید در تاریخ چنین نقلِ حدیثی نمونه نداشته باشد. برای اولین و آخرین بار بود که کسی حدیثی نقل کند و ۱۲ هزار نفر ایستاده و آماده، این حدیث را بشنوند. نقل کرده­ و نوشته­ اند: وقتی حضرت این جمله را فرمودند، مرکب خواست حرکت کند، ولی حضرت اشاره فرمودند: «صبر کن». مردم منتظر بودند ببینند چرا حضرت مرکب را متوقف کردند. حضرت فرمودند: این کلمه را اضافه کنید: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»: کلمه توحید که حصن خداست، یک شروطی دارد، و من یکی از آن شروط هستم؛ خود من که امام رضا هستم، یکی از شروط این حدیثم؛ یعنی وقتی شما وارد حصن خدا می­شوید، که ولایت من را بپذیرید.

واضح است که ولایت شخص امام رضا ـ علیه السلام ـ خصوصیتی نداشته و مقصود، ولایت همه ائمه اثنی عشر ( علیهم السلام ) بوده است که اوّل آن، ولایت علی ـ علیه السلام ـ است؛ پس آنجا که فرمودند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی»، یعنی به شرط ولایت ائمه­ ی معصومین (علیهم السلام) این حصن، این حصار و این دژ، وقتی مستحکم است که شامل ولایت باشد؛ بدون ولایت استحکامی ندارد.خلاصه این­که چون حدیث اول، این ذیل را دارد و حدیث دوم هم مصداق این ذیل است، این دو به این وسیله جمع می­شوند.[3]

قرآن نیز در آیه یَأَیهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِى الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ اى پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا (به مردم ) برسان و اگر نکنى ، رسالت او را انجام نداده اى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى ) مردم نگاه میدارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج ) را هدایت نمیکند.[4] تکمیل رسالت را فقط با اعلام ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) توسط رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ممکن می داند به این معنا که پذیرش اسلام بدون پذیرش ولایت تکمیل نمی گردد و ورود به حصن خداوند با عدم پذیرش ولایت ائمه­ ی معصومین (علیهم السلام) ناممکن است.

در تفسیر این آیه آمده است که : آیه لحن خاصى بخود گرفته که آنرا از آیات قبل و بعد، مشخص میسازد، در این آیه روى سخن ، فقط به پیامبر است ، و تنها وظیفه او را بیان میکند، با خطاب اى پیامبر (یا ایها الرسول ) شروع شده و با صراحت و تاءکید دستور میدهد، که آنچه را از طرف پروردگار بر او نازل شده است به مردم برساند.
(بلغ ما انزل الیک من ربک ). سپس براى تاءکید بیشتر به او اخطار مى کند که اگر از این کار خوددارى کنى (که هرگز خوددارى نمیکرد) رسالت خدا را تبلیغ نکرده اى![5]

پی نوشت:
[*] . عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۱۳۵
[1] . همان
[2] . عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۲ ص ۱۳۶
[3] . سخنرانی علامه مصباح یزدی (۱۳۸۸/۰۹/۱۰)
[4] . آیه ۶۷ سوره مائده
[5] . تفسیر نمونه ج ۵ تفسیر سوره مبارکه مائده
-----------------------------------
مطالعه بیشتر در:
ولایت، رکن توحید

۰ نظر
مجتبی کلانتری

سلام



پیامبر اکرم (صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله) : إنَّ مِن موجِباتِ المَغفِرَةِ بَذلُ السَّلامِ وَ حُسنُ الکَلامِ یکى از موجبات مغفرت، سلام کردن و سخن نیکو گفتن است.[*]

دین مبین اسلام به تمامی ابعاد زندگی بشر توجه داشته و برخلاف اکثر ادیان ،  توجه خاصی به بُعد اجتماعی انسان دارد ، شهید مطهری (ره) در مورد توجه اسلام به بُعد اجتماعی انسان می فرماید : از آیات کریمه قرآن استفاده می شود  که اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او پی ریزی شده است. [1]

یکی از دستورات اجتماعی اسلام در راستای ایجاد حاکمیت دوستی و محبت بین مسلمانان ، فرهنگ سلام و پاسخ (رد) سلام است ، قرآن کریم در سوره مبارکه انعام می فرماید : وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ؛ هر گاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند ، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان ، رحمت را بر خود فرض کرده هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند ، سپس توبه و اصلاح ( و جبران ) نماید ، ( مشمول رحمت خدا می شود چرا که ) او آمرزنده مهربان است.» [2] آری خداوند به پیامبر خود دستور می دهد که بر کسانی که ایمان آورده اند سلام کند و در آیه سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ ، بر آنها سلام ( و درود الهی ) است این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان! [3] بر مومنین سلام می دهد و در نهایت در آیه ؛ وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَسیباً ، و چون به شما تحیّت و درودی گفته شد شما تحیّتی نیکوتر از آن یا همانند آن را بگویید ، که بی تردید خداوند حسابرس همه چیز است. [4] به مومنین دستور می دهد جواب سلام را بهتر یا حداقل در همان حد پاسخ دهند بنابر این آیه و احادیث متواتر رد سلام واجب و سلام کردن مستحب می باشد ، رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) می فرماید : السلامُ تَطَوُّعٌ ، و الرَّدُّ فَریضَةٌ  ، سلام کردن ، مستحب است و جواب سلام ، واجب  [5]

در پایان بحث باید افزود ، سلام یکى از نام‌هاى جلاله خداوند است که در قرآن در آیه هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ .... [6] این نام از جمله  نام های [صفات] خداوند آورده شده است و می توان چنین نتیجه گرفت که خداوند [و برگزیدگان خداوند] وسیله ارتباط بین مومنین است و روابط انسانی و اجتماعی را باید بر مبناى اعتقاد و ابراز محبت به ایشان شکل داد تا جامعه روز به روز به سوی کمال و محبت پیش رود.

برخی تحیت و سلام های رایج در کلام عرب که معمولا در متون کتبی فارسی نیز درون پرانتز بکار می روند عبارتند از :

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :

صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم
ترجمه: خداوند بر او و خاندانش درود و سلام می‌فرستد.

.............

معصوم (یک آقا) :

صلواتُ اللهِ و سلامُه علیهِ
ترجمه: درود و سلام خدا بر او باد
عَلَیهِ السَّلامُ
ترجمه: سلام بر او
سَلامُ اللهِ عَلَیهِ
ترجمه: سلام خداوند بر او
علیه الافُ التَّحیةِ والثَّناء
ترجمه: هزاران درود و سپاس بر او باد.
روحی له الفداء
ترجمه: جان من بقربان او

..........

معصوم (یک بانو) :

صلواتُ اللهِ و سلامُهُ عَلیها
ترجمه: درود و سلام خدا بر او باد
علیهَا السَّلام
ترجمه: بر او سلام
سَلامُ اللهِ عَلیها
ترجمه: سلام خداوند بر او باد.
روحی له الفداء
ترجمه: جان من بقربان او

..........

چند معصوم :

عَلیهِمَا السَّلام (۲ نفر معصوم بدون لحاظ جنسیت)
ترجمه: سلام بر آن دو نفر
عَلَیهِمُ السَّلامُ (۳ نفر معصوم یا بیشتر بشرط غلبه تعداد آقا)
ترجمه: سلام بر آن‌ها
سَلامُ اللهِ عَلَیهِم (۳ نفر معصوم  یا بیشتر بشرط غلبه تعداد آقا)
ترجمه: سلام خداوند بر آن‌ها

..........

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) :

ارواحُنا لَهُ الفِداء
ترجمه: جان‌های ما به قربان او باد.
روحی و ارواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقْدَمِهِ الفِداء
ترجمه: جان من و جان همه جهانیان به فدای خاک قدمش.
عَجَّلَ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشریف
ترجمه: خداوند متعال امر فرج شریف حضرت را تعجیل بدارد.

...........

یک پیامبر اولوالعزم :

عَلی نَبیِنا و آلهِ و عَلیهِ السلام
ترجمه: درود خدا بر پیغمبرمان و پیروانش و بر او

...........

یکی از اصحاب و یاران خاص ائمه معصوم (علیهم السلام)

رَضِیَ اللهُ عنه
ترجمه: خداوند از او راضی باد.

..........

یک عالم در قید حیات :

اَدامَ اللهُ ظلَِه
ترجمه: خدا سایه او را مستدام بدارد.
ادام اللهُ ظلَِه الوارفَ
ترجمه: خدا سایه پر برکت ایشان را مستدام بدارد.
مُدَّ ظِلُّه العالی  
ترجمه:سایه بلند او طولانی و مستدام باد.
دامَتْ برکاتُهُ
ترجمه: برکات (ثمرات) ایشان مستدام باد.
دامَتْ تأییداتُه
ترجمه: تأییدات الهی ایشان مستدام باشد.

............

چند (بیش از ۲ نفر) عالم در قید حیات :

دامَتْ برکاتُهُم
ترجمه: برکاتشان مستدام باد.

...........

یک عالم فوت شده :

قَدَّسَ اللهُ نَفسَهُ الزَّکیه
ترجمه: خداوند جان پاک او را مقدس بدارد.
قُدِّسَ سِرُّهُ الشَریف
ترجمه: تربت شریف او مقدس شده است.
رِضوانُ الله تعالی علیه
ترجمه: خشنودی خدای متعال بر او باد

..............

یک مرد متدین در قید حیات :

حَفَظَهُ اللهُ تعالی
ترجمه: خدا او را حفظ کند.
ایّده اللهُ تعالی
ترجمه: خدا متعال ایشان را تأیید کند.
زیدَ عِزُّهُ
ترجمه: عزت و سربلندی ایشان روز افزون باشد.

................

یک زن متدین در قید حیات :

زیدعِزُّها
ترجمه: عزت و سربلندی ایشان روز افزون باشد.

............

چند فرد متدین در قید حیات :

حفظهُما الله (۲ متدین)
حفظهُم الله (چند متدین)
ترجمه: خداوند انها را حفظ کند.

..........

یک آقا عالم یا مرد  متدین فوت شده :

رَحمَْةُ الله عَلیه
ترجمه: رحمت خدا بر او باد
رَحِمَهُ اللهُ
ترجمه: خداوند او را رحمت نماید.

.........‌

یک بانو عالمه یا خانم متدین فوت شده :

رحمة الله علیها
ترجمه: رحمت خدا بر او باد
رحَمِهَا اللهُ
ترجمه: خداوند او را رحمت نماید.

.........‌

پی نوشت :
[*]. نهج الفصاحه ص۳۴۲
[1]. جامعه و تاریخ ،مطهری ،ص21
[2]. آیه 54 سوره مبارکه انعام
[3]. آیه 58 سوره مبارکه یس
[4]. آیه 86 سوره مبارکه نساء
[5]. اصول کافى ج4 ص458
[6]. آیه 23 سوره مبارکه حشر

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

ایمان حضرت عبدالمطلب (علیه السلام)




امیرالمومنین (علیه السلام) : «بخدا قسم هرگز پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف عبادت بت نکرده‌‌اند.» ..... به سوی کعبه نماز می‌خواندند و بر دین ابراهیم و به آن متمسک بودند. [*]

حضرت عبدالمطلب (شیبه) بن هاشم بن عبدمناف (علیهم السلام) جد بزرگوار رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) می باشد ، نام اصلی این بزرگوار عامر [1] است ولی به دلیل اینکه ایشان از کودکی دارای موی سفید بود به شیبه (سپید موی) شهرت یافت [2] و در مورد اینکه چرا به ایشان عبدالمطلب می گویند چندین قول وجود دارد از جمله اینکه هنگامی که زمان وفات هاشم فرارسید ، فرزندش را به برادرش ، مطلب سپرد و به او فرمود: «اى برادر، غلام خود، شیبه را دریاب و پس از من، به تربیت و تعلیم او رسیدگى کن» از این روى، شیبه به لقب عبدالمطلب شهرت یافت.[3]

در مورد ایمان حضرت عبدالمطلب و بطور کلی اجداد ائمه معصوم (علیهم السلام) و حتی ۱۲۴۰۰۰ پیامبر الهی در میان شیعه به دلایل عقلی و نقلی هیچ گونه شکی موجود نیست ، دلیل عقلی موحد بودن و ایمان آباء و اجداد پیامبران به جهت مقام و جایگاه هدایت‌ گری آنهاست زیرا کوچکترین نقص ، باعث انزجار مردم و پیروی نکردن از آنها می شود پس عقل حکم می نماید پیامبران و ائمه معصوم (علیهم السلام) علاوه بر عصمت باید دارای عالی ترین و پاکترین نسب باشند ، علامه حلی(ره) می فرماید : «شیعه امامیه بر آنند که پیامبر باید از پستى پدران و آلودگى مادران و از صفت‌هاى زشت‏ و کارهایى چون تمسخر که مقام آدمى را فرو می‌آورد پیراسته باشد؛ زیرا این امور منزلت و قدر او را در قلب انسان‌ها حقیر می‌کند و مردم از پیروى او پرهیز می‌نمایند».[4] دلائل نقلی موحد بودن و ایمان آباء و اجداد پیامبران بسیار است از جمله اینکه امیرالمومنین امام على (علیه السلام) می فرماید :«پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت گذارد و در بهترین مکان‌ها استقرارشان داد. از صلب کریمانه پدران به رحم پاک مادران منتقل فرمود که هرگاه یکى از آنان درگذشت دیگرى براى پیشبرد دین خدا بپاخواست تا آن‌که کرامت اعزام نبوت از طرف خداى سبحان به حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) رسید. نهاد اصلى وجود او را از بهترین معدن استخراج کرد. و نهال وجود او را در اصیل‌ترین و عزیزترین سرزمین‌ها کاشت و آبیارى کرد. او را از همان درختى که دیگر پیامبران و امینان خود را از آن آفرید، به وجود آورد، که عترت او بهترین عترت‌ها و خاندانش بهترین خاندان‌ها و درخت وجودش بهترین درختان است. در حرم امن الهى رویید و در آغوش خانواده کریمى بزرگ شد. شاخه‌هاى بلند  آن سر به آسمان کشید که دست کسى به میوه آن نمی‌رسد».[5]

در میان عامه نیز ایمان اجداد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) مشهور است ، کتانى در کتاب خود چنین می نویسد : «احادیثى که دلالت دارد بر این‌که همه پدران و مادران پیامبر بر توحید بوده، و هرگز به کفر، عیب و پلیدى و هر چیزى که اهل جاهلیت بر آن بوده‌اند، مبتلا نگشته‌اند، به حدّ تواتر است».[6] ولی گروه دیگر به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه السلام) اتهام زده و ایمان آباء و اجداد ایشان را زیر سوال برده اند و احتمالا دلیل آن عدم ایمان  و حتی ناپاکی بعضی آباء و اجداد افراد مورد علاقه آنهاست که به خیال خام خود می خواهند ضعف وجودی آنها را با اتهام به حضرت جبران نمایند. والله العالم


[*] .کمال الدین ج۱ص۱۷۴
[1] .امالی، صدوق، ص 700
[2] .خصال، صدوق، ص 453
[3] .تاریخ الطبری، ج2، ص8
[4] .نهج الحقّ و کشف الصدق،ص 159
[5] .نهج البلاغة، خطبه 94
[6] .نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، کتانی،ص 190
------------------------
مطالعه بیشتر در :

گذری بر زندگی حضرت عبدالمطلب علیه السلام

۰ نظر
مجتبی کلانتری

دشمنی قوم یهود با اسلام



لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا [*]

مسلّماً یهودیان و کسانی را که شرک ورزیده اند ، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت.

آیین یهود ، دین منتسب به حضرت موسی (علیه السلام) می باشد ، به پیروان دین یهود  یهودی می گویند ، خداوند با نعمت ایمان به قوم یهود برتری عنایت فرمود [1] ولی متاسفانه یهودی ها با پیروی از هواهای نفسانی و شیطان دچار انحراف شدند و حتی دست به قتل پیامبران زدند ، قرآن کریم می فرماید :  لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلًا کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُوا وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ ، ما از فرزندان اسرائیل سخت پیمان گرفتیم و به سویشان پیامبرانى روانه کردیم هر بار پیامبرى چیزى بر خلاف دلخواهشان برایشان آورد گروهى را تکذیب میکردند و گروهى را مى ‏کشتند [2]

یهود سابقه‌ی دشمنی دیرینه ای با انبیای بزرگ الهی و ادیان ابراهیمی دارد حتی دین مسیحیت که از میان بنی‌اسرائیل ظهور نمود از دشمنی یهودیان در امان نبود تا جایی نقشه قتل حضرت عیسی (علیه السلام) را کشیدند که البته طبق قرآن موفق نشدند [3]

در مورد دشمنی قوم یهود با اسلام باید بیان گردد که یهودها در ابتدا از منتظران خاتم الانبیاء بودند و به همین دلیل به حجاز هجرت نمودند ، امام صادق (علیه السلام) می فرماید : یهود در کتاب‌های خود خوانده بودند که محل هجرت محمد (صلی الله علیه و آله) میان دو کوه عیر و احد است. پس در جست‌وجوی این دو کوه راه افتادند تا این که آن‌ها را یافته در کنارش ساکن شدند.[4] ولی متاسفانه پس نبوت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نه تنها رسالت ایشان را انکار بلکه طبق قرآن تبدیل به دشمن ترین دشمنان اسلام شدند [5] که علت این دشمنی این بود که آنها گمان می کردند که پیامبر موعود از بنی‌اسرائیل خواهد بود ولی هنگامی که متوجه شدند که حضرت از بنی هاشم است به انکار و دشمنی با اسلام روی آوردند.

قوم یهود (منحرف شده) طبق آیات قرآن دارای خصوصیات دیگری چون فتنه انگیزی و فساد در زمین [6] قساوت و سنگدلی [7] عهد شکنی [8] تفرقه افکنی [9] آواره کننده مردم [10] ترغیب کننده دیگران برای فشار و محاصره اقتصادی مسلمانان [11] و ...... هستند که در عصر حاضر تمامی این صفات را می توان به وضوح در رژیم صهیونیستی مشاهده نمود.

پی نوشت :

[*]. مائده ،آیه ۸۲
[1]. اعراف ،آیه 140
[2]. مائده ،آیه 70
[3]. نساء ،آیه 157
[4]. مجمع البیان، ج1، ص310
[5]. مائده آیه 82
[6]. مائده، آیه 634
[7]. بقره ، آیه 74
[8]. مائده ، آیه 13
[9]. توبه ، آیه 107
[10]. منافقون آیه 8
[11]. منافقون آیه 7
-------------------------------------------
مطالعه بیشتر :

یهود

۰ نظر
مجتبی کلانتری